روز دوم سفرم به بلغارستان شهر صوفیه بارانی شده بود. حوالی ظهر از هاستل خارج شدم و به تراموای شماره یک به سمت ایستگاه راه آهن حرکت کردم.
بلیط ساعت ۱۳:۱۵ به مقصد پلودیو (Plovdiv) رو به قیمت ۹ لوا خریدم و در حالیکه فقط ۶ دقیقه به حرکت قطار مونده بود به سختی تونستم سکوی حرکت قطارم رو پیدا کنم.
بلیط شماره واگن و کوپه و صندلی نداشت. یک صندلی خالی پیدا کردم و نشستم.
پدر و پسری که در کوپه من بودند بیشتر از ۵ دقیقه نتونستند جلوی کنجکاویشون رو بگیرند و پرسیدند اهل کجایی.
وقتی گفتم ایران، پسر از اون بالا یک کیف دایره ای شکل آورد پایین و یک دف ازش خارج کرد.
شروع کرد از ایران بگه و اینکه چقدر دوست داره به ایران سفر کنه. حس خیلی خوبی بهم دست داد، اینقدر خوب که تقریبا همه ۳ ساعت مسیر رو رفتم توی راهرو کنار پنجره ایستادم و از منظره های بیرون لذت بردم.
درباره این سایت